294«تولّى» و «تبرّى» است. ولايت داشتن و برائت جستن. اعلام همبستگى نمودن و اظهار برائت و بيزارى كردن.
سخن ما، از گروه حقپرست و موحّدى است كه مىخواهد معيارهاى مكتب را بر همۀ اصول زندگى خويش حاكم سازد. از اينرو، در ولايت و برائت نيز، بايد نگاهش به كلام خدا و رهنمود پيامبر و ائمه، و رفتار عملى و سلوك اجتماعى آنان باشد.
ولايت و برائت، نوعى «جاذبه» و «دافعه» و پيوستن و گسستن را دربر دارد. ولايت، بهطور كلى و عام، جهت خدايى داشتن همۀ كارها و برنامهها، و نوعى تشكّل و تحزّب و هم جبههگى در عقيده و عمل، با اولياى دين و پرچمداران توحيد است. حفظ و پاسدارى و پايبندى به جبهۀ حقى است كه انسان به آن پيوسته و وابسته است. بعد عملى و خارجى اين «پيوستگى درونى»، چنان روشن است كه نيازى به بحث و استدلال ندارد.
امام باقر(ع) در حديث مفصّلى به جابر بن عبدالله، مىفرمايد:
«مَن كانَ لِلّهِ مطيعاً فهو لنا ولىٌّ ومن كانَ للّه عاصياً فهو لنا عدوٌّ ولا تُنال ولايتُنا الاّ بالعمل والوَرَع». 1
آن كه مطيع خداست «ولىّ» ماست و آن كه نافرمانى خدا كند، «دشمن» ماست، به «ولايتِ» ما، جز با عمل و پرهيزكارى، نمىتوان رسيد.
4- مبناى مكتبىِ «برائت»
كفر به طاغوت، مقدمۀ ايمان به خداوند است، فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّٰاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللّٰهِ ... . 2
نفى آلهه، زمينۀباور به «الله» است:«لا اله الاّ الله».
كفر و ايمان قرين يكدگرند
هركه را كفر نيست، ايمان نيست