275اعتراف به فضيلت «ابنالرضا» نداشت، تا آنجا كه دخترش را به همسرى امام درآورد.
شخصيت حسد برانگيز امامجواد(ع) چنان بود كه دستگاه خلافت، از حضور آن حضرت در مدينه، بيمناك بود و از به هم پيوستن قطراتِ ولايتِهواداران مىترسيد كه رودى عظيم و دريايى موجخيز پديد آيد. اين بود كه امام را از مدينه به بغداد احضار كرد. امّالفضل، دختر مأمون كه همسر او بود، همراهش به بغداد آمد.
خورشيد حيات امام در بغداد غروب كرد، در بيست و پنج سالگى، آن هم با دسيسۀ خليفه و همدستى امّالفضل.
آه... كه اين زهر، چه جگرهايى را از آلرسول دريده و سوخته است.
از اماممجتبى(ع) گرفته، تا حضرت كاظم و امامرضا و اينك حضرتجواد، جوانترين امام شهيد، كه در اتاقى دربسته، چشم انتظار جرعهاى آب، با جگر سوخته و مسموم، به شهادت مىرسد. و اين، زمانى است كه از احضار امام به بغداد، به فرمان «معتصم عباسى» هنوز يك سال نگذشته است، و چه بىوفاست اين دنيا!
از روزى كه در هفتسالگى داغ پدر ديد و به سوگ «ثامنالائمه» نشست، تا روزى كه غريبانه جان سپرد، حدود 19 سال گذشت. سالهايى پرآشوب و خفقان بار.
ولى شخصيت پرفروغ امام از همان خردسالى كه به امامت رسيد، چنان جاذبه داشت كه زبانزد خاص و عام شد. رهگشاى معضلات فكرى، فقهى و اعتقادى امت بود و دشوارترين سؤالها را بىدرنگ پاسخ مىداد و چرا نه؟ كه علمش الهى بود و وصل به دريا.
سرانجام، اين حجت الهى در سال 220هجرى به شهادت رسيد و در همان مقابر قريش، پشت قبر مطهر جدش امامموسىكاظم(ع) به خاك آرميد.
اكنون، حرم كاظمين، با دو گنبد خورشيدگون، دو شاهد تابان بر دو آفتاب درخشانى است كه در اين گوشه از خاك عراق مدفونند.
و كدام دل است كه به شوق زيارت اين دو حرم نتپد؟ و كدام ديده است كه بر مظلوميت اين شهيد جوان نگريد؟