78انداخته و يادداشتهايى هم براى اينكه فراموشم نشود برداشته بودم ولى حضور در سر كلاسها و مشاهدۀ اعمال و مناسك حج، بهصورت عملى و پرسش و پاسخى، كه ميان رفقا و حاج آقا صورت مىگرفت، بسيار مفيد بود و بسيارى از نكات ريزى را كه در ابتدا اصلا به ذهنم نمىرسيد و ممكن بود ايجاد شبهه كند، در اينجا مطرح مىشد و ميزان آشنايى و آمادگى براى انجام مناسك را بالا مىبرد.
پس از اتمام كلاس، كه در پشت بام بيمارستان تشكيل مىشد، درمانگاه را تحويل گرفتم. از ساعت 12 شب تا 4 صبح، در درمانگاه بودم و 4 صبح كشيك را به دكتر تاجمير تحويل دادم. به اتاق رفتم. بسيار خسته بودم. دقايق دراز كشيدم.
صبحها ساعت 4/5 برنامۀ ديدار از مساجد مباهله و ردّالشمس است و با توجه به اينكه معلوم نيست طى روزهاى آينده بتوانم از اين برنامهها استفاده كنم، علىرغم خستگى فراوان، دلم طاقت نياورد. برخاستم و پس از تجديد وضو به سمت درِ بيمارستان حركت كردم و با گروه اعزامى به سمت مسجد مباهله حركت كرديم.
مسجد مباهله (يا مسجد الاجابه) مسجدى است كه در محل آن رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله به مباهله با نصاراى نجران پرداخت.
داستان مباهله از اين قرار است كه در سال دهم هجرت، گروهى از نصارى، و ترسايانِ نجران كه ناحيهاى در يمن كنونى