41جوانى سيه چرده نگهبان ساختمان بود. در مورد محل درمانگاه پرسيديم. واحدى در طبقۀ همكف را نشان داد. وارد شديم. بنايى بود به مساحت تقريبىِ 100 تا 120 متر مربع و نسبتاً تميز و مرتب. وسايل مختصرى مانند ميز و صندلى و اندكى وسايل طبابت در آن وجود داشت. ساختمان، محل اسكان چند كاروان از حجاج ايرانى بود، ولى حجاج هنوز نيامده بودند.
كارهاى مقدماتى را آغاز كرديم. ابتدا اتاق هر كدام از افراد معين شد. اتاق معاينۀ خواهران، اتاق معاينۀ برادران، اتاقهاى تزريقات، اتاق انتظار و... آنگاه هر وسيلهاى را در جاى خود قرار داديم و بهفاصلۀ اندكى، همه چيز در جاى خود قرار گرفت. به سرعت فهرستى از وسايل و تجهيزات مورد نياز را تهيه كرده، يكى از همكاران را با آمبولانس به بيمارستان فرستادم. در همين فاصله، گروهى از بچههاى تداركاتِ هيأت پزشكى، با تعداد زيادى وسايل از راه رسيدند و بيشتر كمبودهاى تداركاتى برطرف شد. تنها داروها مانده بود و تجهيزات پزشكى، كه بايد تهيه مىشد.
با بيمارستان تماس گرفته، اطلاع دادم كه وسايل عمومى؛ نظير تخت و ميز و صندلى و... تهيه شده و همكاران تنها به دنبال تهيۀ داروها باشند. در ضمن با توجه به اينكه قرار بود صبحها در اين درمانگاه مستقر باشيم و عصرها در نقطۀ ديگرى از شهر، گفتم كه فهرست دارويى را در دو قسمتِ جداگانه تهيه كنند تا هر كدام براى يكى از درمانگاهها ارسال شود.