94هستى، مركب از اجزائى است كه شماره كردن آن ميسّر نيست، تا چه رسد به جمع اجزاى هستى و كدام توانمند را توان شكر نعمت و عطاى اوست كه بر هر نعمتى شكرى واجب و بر آن شكر هم شكر ديگرى واجب تا بىنهايت!
از دست و زبان كه برآيد
كز عهدۀ شكر او برآيد
آرى اى خداى من، اگر بخواهم و بكوشم در همۀ زمانها و در تمام اعصار بر فرض اين كه عمرم وفا كند، كه بر يك نعمت تو شكر كنم باز هم قدرت بر شكر آن يك نعمت را ندارم.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَأَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ وَ لاٰ تُشْقِنِي بِنَشْطِي لِمَعَاصِيكَ...»
الهى حقارت و ذلّت و كوچكى و ناچيزى مرا به من بنمايان و عظمت و بزرگى و بىنهايت بودن خودت را در آيينه قلب من جلوه گر كن تا از بى نهايت كوچك بودنم، در برابر بىنهايت بزرگ بودنت ترسان شوم؛ ترسى كه گويا محصول تماشاى عظمت تو و كوچكى خودم با چشم سر است.
ترسى كه باعث حركت اين بىنهايت كوچك به سوى