23مىخوانى، نيمه، نماز مسافر! و اينجا، از هر گوشۀ جهان آمده باشى، تمام مىخوانى كه به خانۀ خود آمدهاى، مسافر نيستى، به ميهنت، ديارت، حريم امنت، خانهات بازگشتهاى. در كشور خود، خانۀ خود غريب بودى، مسافر بودى. اينجا، اى نَى بريدۀ مطرود، تبعيدىِ غربت زمين، انسان! به نيستان خويش باز آمدهاى، به زادگاه راستين خويش رجعت كردهاى.
خدا و خانوادهاش، مردم ! اين خانواده عزيز جهان، اكنون در خانهشان و تو تا تويى، بيگانهاى، بىپيوندى، بريدهاى، بىپناه، آواره، بىپايگاه، بىخانمان، وجود! از تويى بدر آى آن را در بيرون بنه به درون خانه آى، عضو اين خانواده شو. اگر در ميقات، خود را دفن كرده بودى، مردم شده بودى، اينجا همچون آشنا، دوست، خويشاوند نزديك يكى از خاندان خدا، به درون خانه مىآمدى».
سعى صفا و مروه
گويند نخستين بار آدم صفىّاللّٰه كه ازبهشت رانده شد، بر اين كوه فرود آمد كه نام كوه «صفا» از نام اوست و حوا در كوه مروه ظاهر شد كه اين كوه از «مَرْأَه»، كه به معنى زن است، گرفته شد. مُحرم بايد سعى خود را از صفا آغاز و به مروه ختم نمايد، هفت مرتبه، به تعداد دفعاتى كه هاجر براى يافتن آب براى فرزندش اسماعيل فاصلۀ ميان دو كوه را به جستجوى قطرهاى آب طى كرد.