73شده و على عليه السلام در محضر فاطمه عليها السلام نگاشته است، صحيح است، آنگاه چگونه مىشود مجموعهاى بدانسان سترگ را تفصيل يافتۀ «صحيفهاى» دانست در حد چند ورق در جهت ياد كردن امامان عليهم السلام و... بگذريم كه برخى از نقلهاى وى از احاديث نيز دقيق نيست.
ديگر يادكنم از داورى استاد بلند آوازۀ مغربى دكتر محمدعابد جابرى، كه محققى است شناخته شده و داراى آثارى بسيار و به ويژه با سمت و سويى نقّادانه و به اصطلاح روشنفكرانه. وى در جديدترين اثرش «مدخل الى القرآن الكريم» از جمله به موضوع «تحريف قرآن» در انديشۀ متفكران و عالمان شيعه پرداخته و در ضمن آن از «مصحف فاطمه عليها السلام نيز ياد كردهاند.
وى آورده است كه: در اين بحث از غاليان شيعه ياد مىكنيم كه آنان از محدودۀ تحريف فراتر رفته و ادّعاى نبوت و تلقى وحى كردهاند، چرا كه پيشوايان شيعه از روزگاران كهن تا امروز از غاليان و انديشههاى آنان بيزارى جستهاند، بدين سان فقط به مطالبى بسنده مىكنيم كه در مصادر رسمى شيعى موجود است از جمله مطالبى كه به شيعه نسبت دادهاند اينكه برخى از آنان به صراحت مدعى وجود «مصحفى» هستند ويژۀ فاطمه عليها السلام دختر رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله با عنوان «مصحف فاطمه» اما برخى از مراجع و منابع شيعى «مصحف» به معناى «قرآن» بودن آن را نفى كردهاند، و