25اين وادى كه اينك از افق تا افق آن در آرامش و عبادت به سر مىبرد، زمانى نظارهگر هياهوى جنگ پيامبر صلى الله عليه و آله در مقابل مشركان بوده است.
محلى كه در آن سنگرهاى مسلمانان بنا شده بود و خاك آن، هم آغوش دليرانى بود كه با نگاهى حسرت بار وداع مىگفتند، و با زبانى كه هر كلام آن از دنيايى مرموز سرچشمه مىگرفت، با معبود خويش به راز و نياز مىپرداختند و قلبهايشان با هر بار خواندن نام پرجلال معبود، به تپش مىافتاد.
اولين مسجدى كه در اين ميان به چشم مىخورد، مسجد حضرت فاطمه عليها السلام است. مسجدى كوچك، با ديوارهاى سنگى بزرگ كه دَرِ آن با آجرهاى عريض به دست نااهلان مسدود شده است. مسجد كوچكى كه با خون دل فاطمه عليها السلام عجين شده، و با عرق پيشانى آن حضرت، براى تهيۀ نان و غذا بهر همسر و پدرش در شرايط دشوار جنگ آب خورده.
مسجدى كه در عين كوچكى بيانگر نيروى عظيم از جانب آن حضرت است، كه ما را مشتاقانه به سوى اين مكان مقدس كشانيده، تا دلهاى خود را به خداوند بزرگ متوجه سازيم و در آستان باعظمتش زانو بر زمين زنيم. در امتداد جادۀ باريكى كه به سمت ارتفاع پيش مىرود، مسجد عمر بن خطاب، مسجد ابوبكر، مسجد سلمان فارسى، مسجد على بن ابىطالب و مسجد فتح مشاهده مىشود كه در