11ضرورى مىباشد، خداى متعال نمىتواند به صورت فيزيكى و به صورت مستقيم بين مردم حكم نمايد بلكه فردياافرادى را با شرايط ويژه كه يكى از آن شرايط برخوردارى از مقام محمود است معرفى مىفرمايد تا خليفه و جانشين او باشد و دستورات را از خدا گرفته و حاكميت الهى را اعمال نمايد. چنان كه ولايت، اطاعت و فرمانبرى نيز چنين است پس اعتقاد به حكومت خليفۀ خدا كه واسطۀ بين مردم و خدا باشد ضرورى است و اين ديدگاه توحيد صحيح مىباشد نه مانند خوارج كه گفتند ما هيچ حاكمى را قبول نداريم و حاكم فقط خداست.
چنان كه با تمسك به آيه: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاّٰ لِلّٰهِ» 1 مىگفتند ما واسطه در حكومت بين خدا و خلق نداريم حضرت على عليه السلام فرمود: «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» 2 سخن حقى است كه برداشت باطل كردهاند. و اين استفاده و برداشت غلط مىباشد زيرا خدا به صورت مستقيم نمىتواند بين مردم حاكميت داشته باشد جز با انتخاب خليفۀ شايسته. شايد بتوان گفت كه نخستين انحراف در توحيد بهوسيله خوارج بوجود آمد. در صورتى كه توحيد صحيح آن است كه واسطههايى كه خداوند قرار داده بپذيريم نه آن كه نفى كنيم. خداى بزرگ در قرآن اطاعت از خود را عبادت دانسته است و هركس را كه از غير خدا اطاعت و پيروى كند مشرك مىداند. چنانكه مىفرمايد: