16اما امروز بحمداللّٰه مسير آسفالت شده و امكانات خوبى از قبيل حمام و دستشويى ايجاد كردهاند.
نزديك مغرب به جحفه رسيديم، پس از نماز مغرب و عشا، نيت كرده، احرام بستيم. لحظۀ عجيب، شكوهمند و تحولآفرينى است. انسان در اين لحظات معنوى و روحانى، احساس مىكند در محضر خداوند ايستاده است، خداوندى كه نهان و آشكار او را بهخوبى مىداند و با همۀ بدىها و ندانمكارىهايى كه داشته است، اين انسانِ به ديارِ حق آمده را از سر لطف مىپذيرد. و به آنان كه پيمان شكسته، اما پشيمان به درگاه خدا آمدهاند نيز لطف ويژهاى مىكند و آنها را در ضيافت خويش مىپذيرد.
ما نيز خداوند را بهخاطر اين همه بزرگى و لطف و گذشت سپاس گفته، لباس گناه و معصيت را از تن خارج كرديم و با الگوى لباس قيامت يعنى «احرام»، در محضر خداوند، روبهقبله ايستاده و با چشمانى اشكبار و در كمال شرمندگى گفتيم:
لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، إنّ الحمد والنّعمة لك والملك، لا شريك لك لبيك.
خداوندا! من كجا و صاحب اين خانه كجا؟ با اينكه هيچ نقطۀ روشنى در خود نمىبينم، ليك مرا بهلطف خود دعوت نمودى و بهسوى خويش فراخواندى و بر خوان رحمتت نشاندى. تو را بهخاطر اين همه نعمت سپاس مىگويم و عاجزانه از تو مىخواهم مرا بپذيرى و كمكم كنى تا از شيطان دورى گزينم و براى هميشه تو را محور زندگى قرار دهم؛ يا غفّارالذنوب، يا ستارالعيوب ويا ارحمالراحمين، إرحمنا في الدنيا والآخرة.