12ساخت. آقاى رىشهرى همچون هميشه، ساك پر از كتاب و دفتر خود را باز كرده و به قرائت و تصحيح كارهاى در دست اقدامِ دارالحديث مشغول شدند. اينبار متنى را كه در دست مطالعه داشتند، درسهاى اخلاقى بود كه براى دورۀ آموزش مجازى دانشكدۀ علوم حديث تدريس كرده بودند. اين دروس به همت برخى از دانشجويان از نوار پياده و تايپ شده بود و ايشان در حال تصحيح نهايى آن بودند تا آن را براى چاپ آماده كنند.
كاروانى كه همراه ما در هواپيما بودند، يكى از كاروانهاى دانشجويى بود؛ همه جوان، با نشاط، خندان و خرسند از اينكه خداوند در بهترين دوران زندگى، آنان را به ميهمانى فراخوانده است و توفيق لقاى يار را نصيب آنها كرده است.
اعزام دانشجويان به عمره چند سالى بيش نيست كه آغاز شده است.
شايد در آغازين روزهاى اين حركت، كمتر كسى تصور مىكرد، اين نهال نوپا روزى به درخت تنومندى تبديل شود كه جوانان اين مرز و بوم را در چتر حمايت خود قرار داده، آنان را از تهاجم و شبيخون فرهنگى دشمن مصون بدارد، اما امروز با نظرسنجىهاى علمى صورتگرفته، بر همگان آشكار شده است كه بيش از 85% دانشجويانى كه به عمره مشرف شده و از اين سفر نورانى بهره گرفتهاند، باورهاى دينى در وجودشان تقويت گرديده و ناراحتىها و اضطرابهاى روحى پيش از سفر آنها كاهش پيدا كرده است و نسبت به آيندۀ خويش اميدوارتر شدهاند.
اينجانب براى آماده شدن دانشجويان جهت احوالپرسىِ آقاى رىشهرى، كنار ميكروفون هواپيما آمده، دقايقى براى آنها صحبت