21در روايتى فرمودند: شما نگوييد: رمضان آمد، رمضان رفت، بگوييد: شهر رمضان آمد و شهر رمضان رفت، زيرا رمضان اسمى از اسمهاى مبارك خداى سبحان است.
اگر انسان در اين شهراللّٰه به لقاءاللّٰه نرسد به باطن روزه نرسيده است، بلكه يك روزهاى در سطح طبيعت گرفته است و پاداشى را هم كه به او مىدهند در همان سطح است. اين كه مىفرمايد:
«الصّوم لي وَ أنا اجزي به» يعنى روزه مال من است و من شخصاً جزاى روزهدار را خواهم داد. سخن از «مَن» است، خودش را مطرح مىكند، روزه ماه من است و من هستم كه جزاى روزهدار را مىدهم، به فرشتگان نمىگويم او را بهشت ببريد، من خودم جزاى او را مىدهم.
خودش چگونه جزا مىدهد؟ به يك عدهاى مىفرمايد: فَادْخُلِي فِي عِبٰادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي . حال آيا در آنجا سخن از خوردن و پوشيدن و نوشيدن است، يا انسان به جايى مىرسد كه از آنچه بنام خوردن و پوشيدن و امثال اينهاست، مىگذرد و به جايى مىرسد كه جاى آنها نيست، در عين حال كه خوراكىها و پوشاكىها را در مرتبۀ نازله دارد، فرمود: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنّٰاتٍ وَ نَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ 1
اگر روزه براى اين است كه انسان به تقوا برسد، تقوا دو درجه دارد:
يكى همان بهشتى است كه درآن نعمتهاى فراوان موجود است: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنّٰاتٍ وَ نَهَرٍ براى لذائذ ظاهرى است، يكى هم عنداللّٰه