250
سوگند خور به كعبه همه كعبه داند آ نك
* * *
خاقانى مدّتى گرفتار زندان شد و سرانجام در زمان سلطنت اخستان بن منوچهر در سال 569 با وساطت عصمت الدّين دخت فريدون، بار ديگر اجازۀ سفر حج گرفت. او در مدح شفيع خود قصيدهاى سروده و در ضمن گفته است كه من در سرودن اين قصيده طمعى مادّى ندارم و فقط مىخواهم اجازۀ سفر حج مرا از شاه بگيرى، قصيده در 75 بيت است به مطلع:
حضرت ستر معلّا ديدهام
ذات سيمرغ آشكارا ديدهام
در وصف دربار سلطان گفته است:
كعبه است ايوان خسرو كاندراو
ستر عالى را هويدا ديدهام...
كعبه را باشد كبوتر در حرم
خاقانى در همان حال كه شيفتۀ بيتاللّٰه است، با ديد انتقادى به وضع اجتماعى و طرز برگزارى حجّ حجّاج نگريسته و در قصيدهاى به مطلع:
هر صبح سر زگلشن سودا برآورم
وز سوز آه بر فلك آوا برآورم...
از ايّام شكايت كرده و حسب حال خود را بيان كرده و غصّه هاى خود را از آلودگان دهر بازگو نموده است و از اينكه داور فرياد رسى نمانده در مقام مصلّى فرياد برآورده و