30و در حديث ديگر يك نفر اعرابى خدمت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله آمده عرض كرد :
يا رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله ، من از خانۀ خود بيرون آمدم به قصد حجّ، پس از من فوت شد، و من مرد متموّل و غنى هستم پس امر فرما بر من تا به عمل آورم چيزى را كه مقابل ثواب حجّ باشد. فرمود كه : نظر كن به كوه ابوقبيس 1، پس هرگاه بشود كوه ابوقبيس براى تو طلاى سرخ، و او را انفاق كنى در راه خدا، نمىرسى به آن ثوابى كه حج كننده مىرسد.
پس فرمود : حج كننده وقتى كه تدارك خود را ديد برنمىدارد چيزى و نمىگذارد الّا اينكه عطا مىكند خداوند عالم به هر يك از آنها ده حسنه، و محو مىكند از آن ده سيّئه، و بلند مىكند از براى او ده درجه، و زمانى كه به راحلۀ 2 خود سوار شد قدمى بر نمىدارد و نمىگذارد مگر اينكه بنويسد خداى تعالى براى آن مثل آنچه ذكر شد، پس زمانى كه بيت را طواف كرد، بيرون مىآيد از گناهان خود و [ زمانى كه] سعى كرد ما بين صفا و مروه، بيرون مىآيد از گناهان خود، و وقوف به عرفات بكند خارج مىشود از گناهان خود، و وقتى كه وقوف به مشعر نمايد، خارج مىشود از گناهان خود، وزمانى كه رمى جمرات 3 كرد خارج مىشود ازگناهان خود. اعرابى گويد كهآنحضرت شمردمواقف را يكىيكى وفرمود كهدرهريكى از اينها كه حاجى وقوف بكند خارج مىشود ازگناهان خود، بعد فرمود كه چگونه مىرسى تو به آن ثوابى كه مىرسد بر آن، حاجّ 4؟ 5.
فِى الحديث : عمر بن يزيد گويد كه : شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مىفرمود كه حج كننده زمانى كه داخل مكّه شد، موكَّل مىفرمايد خداى تعالىٰ به آن كس دو ملكى كه حفظ مىكنند براى او طواف و نماز و سعى او را، پس زمانى كه وقوف به عرفه نمود، مىزنند آن دو ملك دست خود را به كتف راست او، بعد مىگويند : امّا به گناهان گذشتۀ