75به حسين عليه السلام خواهد رسيد، يا پيامبر صلى الله عليه و آله مىخواسته است اين نكته را روشن كند به فرزندى كه مردم او را مىكشند نيازى ندارد، و چون بدو خبر داده مىشود كه امامان عليهما السلام از نسل او خواهند بود خشنود مىشود و درمى يابد كه اين نوزادى خجسته است.
هر آنچه را دربارۀ پيامبر صلى الله عليه و آله گفتيم كلمه به كلمه مىتوانيم دربارۀ پاسخ فاطمۀ زهرا عليها السلام بگوييم.
پاسخ پرسش دوم او اين است كه بانوى زنان فاطمه زهرا عليها السلام اگر او را با ناخشنودى باردار مىشود و زايمان مىكند به سبب قتلى است كه بر او واقع مىشود، نه به سبب آنكه فاطمه عليها السلام از آمدن اين طفل ناراضى بوده باشد. شايد هم مقصود از «كرهاً» كه در حديث آمده آن باشد كه به فاطمۀ زهرا عليها السلام در باردارى و زايمان، همان زحمت رسيد كه به زنان ديگر مىرسد.
امّا اينكه چرا فاطمۀ زهرا عليها السلام فرزندش حسين عليه السلام را شير نداد مسألهاى است كه ما از آن آگاهى نداريم و اين همۀ خبرى نيست كه به ما رسيده است، و شايد در اين ميان حكمتى وجود دارد، كه اقتضاى آن را داشته و بر ما پوشيده است؛ حكمتى همچون اراده الهى در اينكه گوشت حسين عليه السلام از بركت وجود رسول خدا صلى الله عليه و آله برويَد.
اين در حالى است كه اهلسنّت روايت مىكنند كه حسن و حسين عليهما السلام را امّفضل شير داده است. ابن ماجه و احمد و شمارى ديگر از قابوس نقل مىكنند كه گفته است: «امّفضل گفت: يا رسول اللّه! در خواب ديدم كه گويى عضوى از اعضاى پيكر تو در خانۀ من است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خواب نيكويى ديدهاى، فاطمه طفلى مىزايد و تو او