278بمانَد» (عدة الاصول ، ج 1، ص 356).
كلام شيخ بسيار روشن است و مقصود او احاديث متعارض و مختلفى است كه در هر دو كتاب يادشده آورده است و مقصود او بيان شمار كلّ احاديث دو كتابش نبوده - چنانكه كاملاً روشن است -، زيرا بسيارى از احاديث تهذيب و استبصار ، همان گونه كه نيازى به توضيح ندارد، اصلاً با يكديگر تعارض ندارند.
نويسنده مىگويد: به همين سبب سيدهاشم معروف الحسنى گفته است: «جاعلان شيعه همراه دشمنان ائمّه عليهم السلام شمار بسيارى از اين گونه احاديث را از زبان ائمّۀ هدايتگر جعل كردهاند». هاشم همچنين مىگويد:
«پس از كندو كاو در احاديث پراكنده در مجموعههاى حديثى همچون كافى، وافى و جز آن دو در مىيابيم كه غالباً و حاقدان ائمّه هدايتگر بابى از ابواب را رها نكردهاند مگر آنكه براى به فساد كشيدن احاديث ائمّه و بد نام كردن ايشان بدان نفوذ كردهاند» (الموضوعات، ص 165 و 253).
پاسخ وى آن است كه روشن است علماى شيعه به صحت همۀ احاديث كافى ، وافى و ديگر مجموعههاى حديثى قائل نيستند و باور بر آن دارند كه اين احاديث از حديثهاى ضعيف يا جعلى بر كنار نيستند و اين مقولهاى چالشناپذير است، ولى موجب نمىشود [ ادعاى ] ساقط شدن همۀ اين كتب از اعتبار و حجيّت صحيح دانسته شود. خداوند به علما پاداش خير دهد كه اين احاديث را پاك و تنقيح كردند و صحيح را از ضعيف بازشناختند و درست را از نادرست جدا كردند. وضع و حال اين گونه كتب، وضع و حال بيشتر كتابهاى اهل سنّت است كه صحيح و