246است، آن هم دليلى جز اين ندارد كه اين دسته از احاديث دربردارندۀ خدشه به راويان بزرگ است، در حالى كه اگر نويسنده - چنانكه مىپندارد - مجتهد مىبود و چنانكه سزاوار است از انصاف بهره داشت، در سند اين احاديث مىنگريست و صحيح آن را بر مىگرفت و ضعيف آن را كنار مىنهاد.
نويسنده مىگويد: اينك نمونههايى از كسانى كه خود را زير پوشش تشيّع پوشاندهاند مىآوريم:
هشام بن حكم. احاديث او در صحاح ثمانيه [ !! ] و جز آن آمده است.
اين هشام [ بدين شكل آورده است ] موجب زندانى شدن امام موسى كاظم گشت و آنگاه امام را به قتل رسانْد. در رجال كشى آمده است:
«هشام بن حكم گمراه گمراه كننده است كه در ريختن خون ابوالحسن عليه السلام دست داشت» (صفحۀ 229).
پاسخ وى آن است كه پندار نويسنده كه شيعه نيز صحاح ثمانيه دارد بسيار شگفت است، زيرا اين سخن هيچ گويندهاى ندارد و نمىدانيم مقصود او از صحاح ثمانيه چيست؟
روايتى كه او مىآورَد گواهِ ستايش هشام بن حكم است نه نكوهش او و اينك متن روايت: موسى بن رقى به ابوالحسن ثانى عليه السلام عرض كرد:
قربانت گردم از تو روايت كرد... 1. و ابواسد كه اين دو دربارۀ هشام بن حكم از تو پرسش كردهاند و تو پاسخ دادهاى: «گمراه گمراه كنندهاى