237
(النهاية فى غريب الحديث والاثر ، ج 1، ص 144).
شايد امام - اگر اين حديث درست باشد - گروه خاصّى را اراده كرده كه مادرانشان اماء (كنيزكان) دانسته شده، و از ميان آنها گروهى را استثنا كرده كه شيعۀ اهل بيت عليهم السلام هستند و خدا داناتر است.
نويسنده ادّعا مىكند شيعيان ريختن خون اهل سنّت و دست اندازى به اموال ايشان را روا مىدانند. او به شمارى روايات استشهاد مىكند كه يكى از آنها را داوود بن فرقد آورده كه مىگويد: «به امام صادق عليه السلام عرض كردم: دربارۀ كشتن ناصبيها چه مىگويى؟ فرمود: خونشان حلال است، ولى من نگران تو هستم، اگر توانستى ديوار را بر سر او خراب كنى يا در آب غرقش سازى كه عليه تو گواهى ندهد چنين كن» (وسائل الشيعه، ج 18، ص 463).
پاسخ نويسنده چنين است كه علماى شيعه ريختن خون اهل سنّت و دست اندازى به اموال ايشان را روا نمىدانند - چنانكه گفته آمد - .
حديثى كه نويسنده بدان استشهاد مىكند بر روا بودن خون ناصبيان دلالت دارد و ناصبى كسى است كه آشكارا با اهل بيت عليهم السلام دشمنى ورزد، و چنانكه گفته شد، هر سنّى ناصبى نيست و دليل نويسنده با مدّعاى او مغاير است و ما پيشتر دربارۀ اين مسأله سخن گفتيم و ديگر نيازى به بازگفت آن نيست.
نويسنده مىگويد: كتابهاى تاريخى پيرامون ماجراى بغداد پس از ورود هولاكوخان به ما سخنها مىگويد. او بزرگترين كشتارى را كه تاريخ مىشناسد به راه انداخت چندان كه آب دجله از فراوانىِ كشتگان