223مالك به دمشق درآمدم و او را ديدم كه مىگريد. گفتم: چرا مىگريى؟ گفت: از آنچه به من رسيده فقط نماز را مىشناسم كه آن نيز تباه شده.
در روايت ديگرى آمده است كه گفته: «از آنچه به روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله بوده هيچ نمىدانم. گفتند: نماز را چه؟ گفت: آيا آن را پاك به تباهى نكشيديد؟» (صحيح بخارى ، ج 1، ص 133).
اين احاديث و جز آن دلالت بر اين نكته دارد كه آنها همه چيز دين را تباه كردند بجز - به گفته برخى احاديث - شهادت لااله الاّ اللّٰه را، يا به گفته برخى ديگر نماز را، يا به گفته پارهاى ديگر از احاديث، اذان را، يا به گفتۀ احاديثى ديگر، نماز جماعت را.
ما در اين باره در كتاب خود مسائل خلافية در صفحات 154 تا 211 به قدر كفايت سخن گفتهايم، خوب است از بهر اهميّتى كه دارد بدان مراجعه كنيد.
نويسنده ادّعا مىكند كه شيعيان در هيچ موردى با اهل سنّت سازگارى ندارند. او سخن نعمت اللّٰه جزائرى را مىآورد كه: «ما با آنها نه در اعتقاد به خداوند و پيامبر و نه امام على يكى نيستيم، زيرا آنها مىگويند: آنها خدايى دارند كه محمّد پيامبر او و جانشين پيامبرش ابوبكر است، در حالى كه ما نه به آن خدا اعتقاد داريم نه به آن پيامبر، و باور ما چنين است خدايى كه جانشين پيامبر او ابوبكر است خداى ما نيست، چنانكه آن پيامبر، پيامبر ما نيست».
پاسخ وى اين است كه سخن سيد نعمت اللّٰه جزائرى قدس سره بسيار روشن است و مقصود او از اين كلام، نفى خلافت ابوبكر است نه كمتر نه بيشتر