10هنگام انتشار اين كتاب (للّٰهِِ ثُمّ للتاريخ) يعنى در سال 1420 هجرى هفتاد و شش سال يا اندكى كمتر از آن است، زيرا صافى نجفى در سال 1314 هجرى متولّد و در سال 1397 هجرى - چنانكه در قاموس ناموران انديشه و ادب در نجف (ج2، ص 793) آمده - درگذشته است.
بر اين اساس عمر نويسنده هنگام رسيدن به درجۀ اجتهاد - به گمان خودش - كمتر از سى سال بوده است، آن هم در صورتى است كه بپذيريم شيخ حسين كاشف الغطاء قدس سره در سال 1373 هجرى بدو اجازۀ اجتهاد داده است، امّا اگر بگوييم او سالها پيش از اين سال به درجۀ اجتهاد دست يافته است مسأله، پيچيدگى و شگفتى بيشترى خواهد يافت.
از ديگر سو نويسنده ياد آور مىشود كه وى زيارت سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى قدس سره از نجف اشرف را درك كرده است.
زيارت سيد از نجف سال 1355 هجرى 1 بوده است و اگر فرض كنيم عمر نويسنده در آن هنگام بيست سال بوده است عمر او در سال 1420 هجرى هشتاد و پنج سال خواهد بود.
نويسنده در صفحۀ 107 كتاب ادّعا مىكند كه در هند با سيد دلدار على، نگارندۀ كتاب اساس الاصول ديدار كرده و سيد كتاب نامبرده را بدو هديه كرده است و حال آنكه سيّد دلدار على، چنان كه شيخ آقا بزرگ تهرانى در الذريعة الى تصانيف الشيعه (ج 2، ص 4) آورده، در سال 1235 هجرى فوت كرده است و اگر فرض كنيم نويسنده او را در سال پايانى عمرش ديده باشد و در اين هنگام بيش از بيست سال