45فرمانرواى اسكندريه،به آن حضرت پيشكش كرد.
اسلم:
قبيلهاى است از خزاعه؛يكى از روستاهاى آنان«وبره»است كه روستايى است داراى نخلستان و از اعراض 1مدينه مىباشد و در وادى فرع واقع شده است.«وبره».
اسواف:
(بر وزن افعال)،جايى است از حرم مدينه كه در سيره و حديث از آن بسيار ياد شده است.گفتهاند:اسواف در شمال بقيع واقع شده؛جايى كه به نام شارع (خيابان)ابو ذر و مانند آن خوانده مىشود و مسجد اسواف،كه امروزه آن را به نام مسجد ابو ذر مىخوانند و در انتهاى خيابان قرار گرفته،در آنجاست.
اشجع:
نام يكى از قبايل عرب است كه در حومۀ مدينه مىزيستهاند و همچنان خزرج بودهاند؛از جملۀ مراكز آنها است:مروراة،صهباء،خبيت،و الجرّ.
اشراف المجتهر:
«المجتهر».
اشراف مخيض:
«مخيض».
اشطاط:
(غدير)،جايى است كه در حديث حديبيّه از آن نام برده شده و نزديك عسفان است و در راه مكه و مدينه واقع شده و دو مرحله با مكه فاصله دارد.
[اشعار و تقليد:
اشعار آن است كه حاجى جانب راست كوهان شترى را كه به جهت قربانى كردن در منا با خود مىبرد، زخم زند و آن جانب را به خون آن زخم آلوده كند 2و تقليد آن است كه نعلين عربى را،كه قبلا با آن نماز واجب و يا مستحبى گزارده،به گردن گاوى كه براى قربانى به همراه مىبرد بياويزد.جايز است به جاى اشعار،شتر نيز تقليد شود. 3
اشعار و تقليد،تنها در حجّ قران به كار مىرود كه حاجيان حيوان قربانى را با خود مىبرند و به منزلۀ تلبيه به حساب مىآيد.از اين رو،آنها مىتوانند به جاى تلبيه،اشعار و يا تقليد انجام دهند. 4]
اشعر:
(بر وزن افعل)،اشعر در لغت به معناى مردى است كه بدنى پرمو و پشمالو دارد؛ و كوه اشعر را به دليل داشتن درختان