20
آطام:
جمع«اطم»،نام دژهايى است كه در عصر جاهلى در مدينه وجود داشتهاند و تعداد آنها بسيار بوده است.در حديث آمده است كه:پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از ويران كردن آطام اهل مدينه نهى كرد و فرمود:اينها زيور مدينه هستند.-«اطم».
[آفاقى:
آفاق جمع«افق»است و به هنگام نسبت،به مفرد آن افقى و يا افقى گفته مىشود،نه آفاقى 1،ولى از آنجا كه آفاق براى سرزمينهاى خارج از مكه علم شده است.فقها،ياى نسبت به آخر آن ملحق كرده و به كسى كه از مناطق قبل از ميقات به حج مىآيد،«آفاقى» مىگويند. 2
چنانكه شهيد ثانى در شرح لمعه، به آفاقى تعبير كرده 3ولى بعضى ديگر مانند مرحوم صاحب جواهر در برخى موارد،«افقى»تعبير كردهاند. 4]
[آكام:
جمع«اكمه»است كه به معناى تلّ تشكيل شده از يك قطعه سنگ بسيار بزرگ و به قولى،محلّى است از نقاط اطرافش بسيار بلندتر و خشنتر،ولى به اندازۀ تلّ سنگ ياد شده نيست. 5
در حديث است كه:«كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يلبّي كلّما لقى راكبا أو علا أكمة»؛ 6«پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله هرگاه به سوارهاى مىرسيد و يا از اكمهاى بالا مىرفت،تلبيه مىگفت.»]
اباطح:
(ذات)،-«اطلاح».
أباغ:
وادىاى است در پشت انبار،واقع در راه فرات به شام.منزلگاههاى اياد بن نزار بوده و به آن«عين اباغ» گفته مىشود.
[ابتر:
حيوان دم بريده 7در حديث است:
«فإن عرض عليه الحجّ فاستحيا؟قال:
هو ممّن يستطيع الحجّ و لم يستحيي؟ و لو على حمار أجدع». 8]
ابرق الرّبذه:
محلّى است كه در زمان ابو بكر نبرد ميان اهل ردّه و ارتش مسلمانان،در آن واقع شد و از منزلگاههاى بنى ذبيان