34شخصيت شناخته شدهاى بود؛ چنانكه در سفرى كه به شهر رقه داشت، آنچنان مردم پيرامونش گردآمدند كه ملازمان هارونالرشيد كه در آن زمان، گويا در رقه بودند، كنجكاو بودند ببينند اين چه كسى است كه اين قدر ميان مردم محبوب است. كنيز هارون درباره وى گفت: درواقع، ابنمبارك پادشاهى دارد؛ نه «رشيد» كه مردم، به ضرب تازيانه و چوب و به طمع مال و دنيا، نزدش گرد مىآيند. 1
او در ايام حج، مسئوليت مخارج دوستان مروىاش را مىپذيرفت و با بهترين وسايل، نيازهاى آنان را برطرف مىكرد و حتى براى خانوادههايشان، هديه تهيه مىكرد و پيش از رسيدن آنان به وطن، گروهى را زودتر مىفرستاد تا خانههايشان را آباد و مشكلاتش را برطرف كنند. پس از رسيدن، آنها را به خانه خود دعوت مىكرد و پولى را كه براى سفر حج پرداخته بودند، با اصرار به آنان باز مىگرداند. وى در حالىكه بهترين خوراكىها را در كاروان داشت و به همراهانش نيز مىخوراند، در گرماى شديد، روزه مىگرفت. 2 برخى از همتايان وى در دانش حديث، همين همراهى و سخاوت و توانگرى ابن مبارك را دليل برترىاش بر ديگران دانستهاند. 3
گويند سالى در سفر حج، در حالىكه ظرف آب زمزم را گرفته بود، رو به كعبه كرد و با نقل اين روايت از پيامبر اكرم(ص) كه آب زمزم درمان هر چيزى است كه به نيت درمان آن، نوشيده شود، عرضه داشت خدايا من اين آب زمزم را براى درمان تشنگى شديد روز قيامت مىنوشم. 4
عبدالله بن مبارك، با اينكه به سفر حج بسيار اشتياق داشت، روزى زنى علويه را ديد كه براى سير كردن كودكان يتيمش، پر مرغى مرده را مىكند. از اينرو تمام هزينه سفر