22من خودم از او شفاهاً شنيدم كه مىگفت: من در اين كتاب ثابت نمودهام كه: آنچه فعلاً در ميان دفّتين موجود است، دست نخورده همان است كه در عصر عثمان بوده است؛ أبداً تغييرى و تبديلى مانند آنچه در ساير كتب سماويّه حاصل شده است در آن رخ نداده است. بنابراين سزاوار است به آنكه ناميده شود: «فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب».
و عليهذا ناميدن آن به اين نامى كه مردم آن را بر خلاف منظور و مراد من حمل مىكنند، اشتباهى است در نامگذارى... مراد من، إسقاط بعض وحى مُنْزَل الهى است؛ و اگر مىخواهى تو نام آن را بگذار: «الْقَوْلُ الفَاصِلُ فِى إسْقَاطِ بَعْضِ الْوَحْى النَّازِلِ»... 1
بىشك از زمان تأليف كتاب محدث نورى (و برخى از اهل تسنن، 2) پيرامون تحريف قرآن، تاكنون، بيشترين حجم كتابها و مقالات پيرامون «عدم تحريف قرآن» در جامعه شيعى، نگاشته شده است. به گونهاى كه حتى علماء متأخر از محدث نورى، در خلال دروس خارج اصول فقه، به مناسبت بحث «حجيت ظواهر قرآن» به بحث پيرامون عدم تحريف قرآن مىپردازند.
امّا در بيست - سى سال اخير نيز كتابهاى زيادى در جواب كتاب محدث نورى نگاشته شده است؛ هر چند كه فائدهاى براى تندروهاى سنى نداشته است؛ چون آنها اين عمل شيعيان را حمل بر تقيه مىكنند و هنوز هم از حربه تحريف قرآن، بر عليه شيعيان استفاده مىنمايند. به عنوان نمونه به اين متن توجه نماييد: