17
مفهوم تكامل
در لغت
تكامل از ريشه كَمُل يكمُل كمال، به معناى تمام است 1 و در هر يك از ذوات و صفات كاربرد دارد و در مواردى استعمال مىشود كه اجزاء به تمام و كمال خود رسيده باشد. 2 البته واژه «كمل» گاهى به معناى جمال نيز آمده است. 3
«راغب» درباره تفاوت واژه كمال با تمام مىگويد:
كمال هر چيزى عبارت است از اينكه غرض از آن چيز حاصل بشود و تمام بودن هر چيز، منتهى شدن آن به حدى است كه ديگر به چيزى خارج از خود محتاج نباشد؛ به خلاف ناقص كه محتاج به چيزى خارج از ذات خود است تا او را تمام كند. 4
مثلاً پارهاى از امور وقتى اثر مىگذارند و به لحاظ معنا تحقق مىيابند كه همه اجزاى آن جمع باشد؛ مانند روزه كه مركب از امورى است كه اگر يكى از آنها نباشد، روزه تحقق نمىيابد. ازاينرو اگر كسى در همه روز از خوردن و ساير محرمات امساك بكند، ولى در يك ثانيه دست از امساك بردارد و جرعهاى آب بنوشد، روزهدار نيست. از تجميع اجزاى اينگونه امور به تماميت تعبير مىكنند. قرآن كريم مىفرمايد: ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيٰامَ إِلَى اللَّيْلِ ؛