49
دو - تقيه از هممسلكان
تقيه از هممسلكان مىتواند در زمينه تقيه از سلاطين يا عموم مردم شيعه باشد. 1 تقيه از شيعيان و هممسلكان ممكن است در ابتدا نامعقول به نظر آيد؛ ولى مىتواند دلايل مختلفى داشته باشد. از جمله اين موارد عبارتند از: آماده نبودن جوّ عمومى براى بيان يك مطلب يا انجام عملى، يا در پى داشتن محذورات اجتماعى، چون پراكنده شدن ياران يا تفرقه آنان؛ نمونه آن مجازات نكردن پيامبر اكرم(ص)، بعضى از اصحاب خاطى خود مانند «حاطب بن ابى بلتعه»، «عبدالله بن ابى» يا منافقان تبوك 2 است كه چه بسا يكى از علل آن جلوگيرى از رواج بىاعتمادى در ميان مردم و جعل نسبت اصحابكُشى به آن حضرت بوده است. علت ديگر را مىتوان عدم رعايت اصل «كتمان» از سوى ياران ائمه(عليهم السلام) دانست؛ همانطوركه تفاوت ظرفيتها و استعدادهاى افراد از يك سو و معارف بلند اهل بيت(عليهم السلام) از سوى ديگر نيز، مىتواند دليلى بر تقيه از هممسلكان باشد. 3
4. تقيه از نظر مورد تقيه (متقّىفيه)
از اين نظر مىتوان تقيه را به تقيه در اصول دين و تقيه در فروع دين تقسيم نمود.
الف) تقيه در اصول دين
مراد از تقيه در اصول دين، اين است كه تقيهكننده در مقام عمل يا سخن، اعتقاد كلامى خود را مخفى يا خلاف آن را اظهار كند. با توجه به رواج مكاتب مختلف عقيدتى در مقابل عقيده شيعه و مخالفت حكام با عقايد شيعى از جمله عقيده امامت، بسيارى از روايات تقيه از جمله
«التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي» 4 و «التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ