299در وثاقت وى تنها احتجاج مسلم به ابان و نقل روايات از او در صحيح كفايت مىكند.
ابان در ميان شيعيان نيز جايگاه خاصى دارد. او و پدرش از پيروان و شيعيان خاص اميرمؤمنان(ع) بودند. عبدالرحمان بن حجاج مىگويد:
در مجلس ابانبنتغلب گرد آمده بوديم. جوانى وارد شد و گفت: «اى اباسعيد! (كنيه ابان) چند نفر از اصحاب پيامبر(ص) با علىبنابىطالب(ع) همراه بودند؟» ابان گفت: «گويا مىخواهى فضيلت على(ع) را به كسانى كه با او بيعت كردهاند، بشناسانى؟» گفت: «آرى». ابان پاسخ داد: «به خدا سوگند، مقدار فضيلت اصحاب، نزد من بهاندازه متابعت آنان از علىبنابىطالب(ع) است»! در آن هنگام، ابوالبلاد كه در مجلس حاضر بود، گفت: «مادر كسى كه شيعه باشد، ولى در مرگ ابان اندوهگين نشود، به عزايش بنشيند»!
ابانبنتغلب گفت: «آيا مىدانى شيعه كيست؟ شيعه همانهايى هستند كه وقتى مردم درباره پيامبر(ص) و سنت او اختلاف كردند، آنان سخن على(ع)را پذيرفتند و هنگامى كه درباره على(ع)اختلاف كردند، به پيروى جعفربنمحمد برآمدند و سخن او را پذيرفتند».
كشّى از جميل نقل مىكند كه نزد امام صادق(ع) از ابانبنتغلب يادى شد. آن حضرت فرمود: «به خدا قسم مرگ ابان، قلبم را به درد آورد».
تقريباً تمام اصحاب تراجم شيعه، نام وى را در كتب رجالى خود ذكر كردهاند؛ شيخ طوسى درباره او مىنويسد:
ثقةٌ جليل القدر عظيم المنزلة في أصحابنا لقي أبامحمد علي بن الحسين و أباجعفر و أباعبدالله: و روي عنهم، و كانت له عندهم حظوة و قدم، و قال له أبوجعفر الباقر(ع) اجلس في مسجد المدينة و أفت الناس فإنّي أحبّ ان يري في شيعتي مثلك،