295كه سفيانبنعيينه مىگفت: «عبدالملكبناعين براى من حديث نقل كرد، با اينكه عبدالملك، شيعى رافضى و در اين باره صاحب عقيده بود». 1
ابن حبان نيز نوشته است:
اگر در ترك حديث اعمش و ابواسحاق و عبدالملكبنعمير و امثال او به گرايشات مذهبى آنان تكيه كنيم و همچنين درباره قتاده و سعيدبنابىعروبه و ابن ابىذنب و همانند آنان در آنچه پيروى كردهاند، نظر داشته باشيم و درباره ابراهيم تيمى و مسعربنكدام و برادرانشان به آنچه برگزيدهاند، تكيه كنيم و بهدليل گرايشات مذهبى آنان رواياتشان را رها سازيم، منجر به ترك همه سنن خواهد شد؛ تا بدانجا كه در دستان ما از سنن جز اندك باقى نخواهد ماند. ازاينرو اگر ما آنچه را گفتهايم، عمل كنيم، بر نابودى سنن يارى رساندهايم. 2
جمالالدين قاسمى نيز درباره علت نقل روايات بزرگان اهل حديث از مبتدعه و پذيرش آنان، سخنان نيكويى نوشته است. 3