92درحالىكه فرياد مىزد «
لله الحكم لا لك يا علي »، با شمشير زهرآلود ضربتى بر سر مبارك على(ع) وارد آورد. از قضا اين ضربت بر محلّى اصابت كرد كه سابقاً شمشير عمروبنعبدود بر آن وارد شده بود و فرق مبارك آن حضرت را تا پيشانى شكافت.
ايمان و امان و مذهبش بود نماز
خون از سر على در محراب جارى شد و محاسن شريفش را رنگين كرد. در اين هنگام دو سخن شنيده شد؛ يكى از على(ع) كه فرمود:
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة» و ديگرى از جبرئيل هنگامى كه درهاى مسجد به هم خورد و لرزهاى زمين را فراگرفت كه فرياد برآورد: «تَهَدَّمَتْ وَ الله أركان الهُدى ... قُتل عَلِيّ المُرتَضى قَتَلَهُ أَشْقَى الأَشْقِياء» 1؛ «بهخدا اركان هدايت ويران شد... على مرتضى كشته شد. او را بدبختترين بدبختها كشت».
صعصعةبنصوحان از جمله كسانى بود كه در نيمههاى شب، در تشييع پنهانى جنازه مطهر اميرمؤمنان على(ع) شركت كرد. وقتى حضرت را دفن كردند، نزديك قبر آمد. يك دست بر قلب خود گذاشت و با دست ديگر مشتى از خاك قبر برداشت و بر سرش ريخت و گفت: «پدر و مادرم فداى تو يا اميرمؤمنان! گوارا باد بر تو كه پاكيزه به دنيا آمدى». 2
اسيدبنصفوان كه از اصحاب رسول خدا(ص) بود، گويد: روزى كه حضرتعلى(ع) رحلت كرد، مردى آمد، درحالىكه مىگريست و كلمه استرجاع را بر زبان جارى مىكرد. جلو در خانه على ايستاد و خطاب به آن حضرت فرمود: