56فيلسوفانى چون فارابى، ابن سينا، محمد بن زكرياى رازى و بهويژه خواجه نصيرالدين طوسى مواجههاى سطحى داشت.
ابن قيم كه با شبهات ابليس از طريق نظرات شهرستانى آشنا شده بود، مىپنداشت كه بسيارى از انديشههاى فلسفى و آراى مذاهب از شبهات مذكور برخاسته است. ابن قيم از ميان علماى يونان، سقراط را موحد مىداند و او را آشنا به صفات خداوند و معتقد به معاد مىشناساند و افلاطون را كه به انكار عبادت بتها پرداخته و به حدوث عالم قائل بوده است، تأييد مىكند؛ اما آنجا كه عقليات يونانى را رد مىكند، بيشتر نظر به ارسطو دارد. به نظر ابن قيم، ارسطو عالم را قديم دانسته و ديگر فلاسفه را فريفته است. او بيشتر فيلسوفانى را كه به سخنان ارسطو اعتنا كرده و وى را معلم اول خوانده و منطقش را ميزان استدلال عقلى دانستهاند، از جمله ملاحده مىخواند.
روانه زندانكردن استاد و خود، در اسناد تاريخى
ابن تيميه در يكى از دفعات، مدت پنج ماه و هجده روز در زندان ماند تا در دوشنبه، روز عاشوراى 721 ه .ق، فرمانى از سلطان مبنىبر آزادى وى از زندان رسيد و او از زندان خارج شد. روز دوشنبه، ششم شعبان 726 ه .ق، بار ديگر ابن تيميه را با برادرش زينالدين عبدالرحمان در قلعه دمشق زندانى كردند.
سبب صدور فرمان سلطان، اين بوده كه ابن قيم در شهر قدس، در مسئله شفاعت و توسل به انبيا سخن گفت و به فتواى ابن تيميه، آن را جايز نشمرد و مجرد قصد قبر حضرت را (بدون قصد مسجد آن حضرت) منكر شد. مردم بيتالمقدس از اين فتوا ناراحت شدند و به قاضىالقضات دمشق نامه نوشتند و اين خبر به سلطان رسيد. او مسئله را به قاضىالقضات حنفى ارجاع داد. قاضىالقضات حنفى، ابن تيميه را سخت نكوهش كرد و اين موجب شد كه ملك ناصر، فرمان دهد كه او را زندانى كنند.