433. محمد ديباج اصغر: وى را بهسبب زيبا بودنش، محمد ديباج مىخواندند. 1 زبير بن بلال مىگويد: مردم دسته دسته به تماشاى محمد بن ابراهيم مىآمدند؛ زيرا جوانى بسيار زيبا بود. مادر او ام ولد (كنيز) بود كه به نام عاليه (عافيه) خوانده مىشد. 2
وى از جمله سادات حسنى بود كه منصور دوانيقى آنها را دستگير كرد و به شهادت رساند. بنا به گزارشى، هنگامى كه محمد را نزد منصور عباسى آوردند، نگاهى به او انداخت و گفت: تو ديباج اصغر هستى؟ محمد گفت: بله. منصور با خشونت گفت: «به خدا سوگند، تو را چنان بكشم كه تاكنون كسى از خاندان تو را چنين نكشتهام». سپس دستور داد وى را در ميان جرز ساختمان بگذارند و بر سرش دوغاب گچ بريزند. 3 بدين ترتيب به دستور اين خليفه عباسى، محمد بن ابراهيم را زندهزنده دفن كردند؛ به همين سبب قتل او را از فجيعترين قتلها دانستهاند.
برخى مورخان مشهور نوشتهاند:
محمد ديباج در زمان منصور دوانيقى، در سال 145ه .ق گرفتار منصور شد و او را به قصر ابن هبيره واقع