41يك تشخص هويتى است كه در پرتو امت اسلامى، براى جهان اسلام ايجاد مىشود. اين موضوع در ادبيات نوين روابط بينالملل كه مفاهيمى مانند هويت و كنشگر در آن تغيير يافته است، كاملاً قابل توجيه و تحليل است.
امروزه مطالعات روابط بينالملل در فضاى جهانى شدن، با پشت سر گذاشتن نظريات «دولتمحور»، به سوى «چند / جهانمحورى» مىرود تا با تغيير مفهوم كنشگر در عرصه بينالملل، ديگر دولتها تنها كنشگر سياست و حكومت در عرصه داخلى و بينالمللى نباشند. 1 اين تحول را مىتوان فراملىگرايى ناميد.
به طور سنتى وقتى از سياست و روابط بينالملل سخن گفته مىشد، منظور روابط ميان دولتها بود؛ اما فراملىگرايى بر روابطى وراى روابط دولتها و ميان كنشگرانى غير از دولتها تأكيد مىكند. اين روابط و كنشگران بر كنشگران دولتى و روابط ميان آنها نيز تأثير مىگذارند. 2بر اين اساس امروزه ديپلماسى در انحصار دولتها نيست. 3 در تعاملات معاصر بين كنشگران غيردولتى و دولتها، گاهى مىشود كه كنشگران فراملى از طريق اعمال نفوذ مىتوانند بر روابط كنشگران دولتى نيز تأثير بگذارند. 4
به اين ترتيب بازيگران جديد روابط بينالملل در دنياى امروز، سرزمينمحور نيستند و سرزمين، عامل اساسى در تحولات بينالمللى ايمن عصر به شمار نمىرود و حتى مىتوان گفت كنشگرى نوين در عرصه بينالملل، ماهيت مرزها و منافع را تغيير داده است.
نتيجهگيرى
حج عبادتى فراملى و فرامرزى است كه در مهد تمدن و تاريخ اسلامى انجام مىشود و از اين جهت، توجه مسلمانان را به اين نكته جلب مىكند كه آنها فراتر از