59اولين پل مىگذريم و وارد بزرگراه مىشويم، فشار جمعيت همچنان مانع پيشرفت به سوى مكه است. چقدر دردناك است كه در اين شرايط، شاهد منظره تكاندهندهاى هستى و كودكان خردسالى را مىبينى كه در زير آفتاب داغ، پشت سر هم وسط خيابان نشاندهاند تا با گريه و زارى، از حجگزاران تقاضاى كمك كنند. دلم بهشدت به درد مىآيد. مطمئنم دستهاى خبيثى در بريدن دست و پاى اين كودكان، براى سوءاستفاده از آنها دخالت داشته و همان دستهاى خبيث، بىرحمانه آنها را در مسير اين جمعيت قرار دادهاند؛ به طورى كه هر لحظه ممكن است زير پا له شوند. شايد اين صحنه، گوياترين شكل تضييع حقوق ملت مظلومى است كه بهراحتى زير پاى حكومتى ظالم و متعصب له مىشوند و تمام ثروت ملى و درآمدشان، صرف سركوب مردم ديگر كشورهاى اسلامى مىشود كه براى احقاق حقوق حقه خود فرياد مىزنند.
با تأثرى عميق از اين همه اجحاف در حق مردم و وجود مظاهر ظلم و فقر و فساد در سرزمين وحى كه نمونههاى آن را در همهجا، بهويژه در بين زنهاى سياه دستفروش عرب مىتوان ديد، به سوى مكه پيش مىروم و در حالى كه براى پاك شدن سرزمين وحى، از همه مظاهر زشت جاهليت مدرن، به چيزى جز لطف و عنايت پروردگار اميد ندارم، بالاخره مسير طولانى جمرات تا مكه را همراه جمعيت فشرده پشت سر مىگذارم و بعد از دو ساعت و نيم، با همراهان به مكه مىرسيم.