28
گريه پيامبر(ص) در فراق پسرش ابراهيم
عبارت مستدرك حاكم: اخبرنا أبو عبد الله الاصبهاني ثنا احمد بن مهران الاصبهاني ثنا عبد الله بن موسى أنبأ اسرائيل عن محمد ابن عبد الرحمن بن ابي ليلى عن عطاء عن جابر عن عبد الرحمن بن عوف رضي الله عنه قال: اخذ النبي(ص) بيدي فانطلقت معه إلى ابراهيم ابنه و هو يجود بنفسه، فاخذه النبي(ص) في حجره حتى خرجت نفسه،
قال فوضعه و بكى!
قال: فقلت: تبكي يا رسولالله؟ و انت تنهى عن البكاء!
قال: اني لم انه عن البكاء و لكني نهيت عن صوتين احمقين فاجرين صوت عند نغمة لهو و لعب و مزامير الشيطان و صوت عند مصيبة لطم وجوه و شق جيوب و هذه رحمة و من لا يرحم لا يرحم. و لولا انه وعد صادق و قول حق و ان يلحق اولانا بآخرانا لحزنا عليك حزنا اشد من هذا و إنّا بك يا ابراهيم لمحزونون تبكي العين و يحزن القلب و لا نقول ما يسخط الرب؛ 1
عبدالرحمن بن عوف گويد: رسول خدا(ص) دست مرا گرفت. با هم نزد پسرش ابراهيم رفتيم كه از شدت درد به خود مىپيچيد.
پيامبر(ص) ابراهيم را به آغوش كشيد تا جان داد. سپس او را بر زمين نهاد و گريست.
من گفتم: يا رسولالله شما نيز گريه مىكنى درحالىكه ديگران را از گريه كردن نهى مىكردى؟!
پيامبر(ص) فرمود: «من از گريه كردن نهى نكردم! من از دو صداى جاهلانه آميزش با گناه نهى كردهام؛ داد و فرياد به هنگام وارد آمدن مصيبت و خراش دادن صورت و پاره كردن گريبان و صداى برخاسته از نغمه لهوآميز و سازهاى شيطانى. اين گريه من، از عطوفت و رحمت است و البته كسى كه رحم نكند، بر او رحم نشود».
[دوباره پيامبر(ص) جنازه ابراهيم را خطاب قرار داد و فرمود:] «و اگر نبود كه مرگ حق است و وعدهاى است صادق و راهى است كه همه بايد بروند، اندوه ما بر تو بيش از اين