12برمىدارند. با مطالعه اين نوشتار درمىيابيم كه مىتوان دشمنى را به محبت تبديل كرد. در اين كتاب مىخوانيم عدهاى از روحانيان شهر مقدس مدينه كه در صف نماز جماعت نشسته بودند، در برخورد با يكى از روحانيون شيعه، با پرخاشگرى و توهين از او پذيرايى مىكنند، ولى با ادامه يك يا دو جلسه ديدار ميان آنها، همه كينهها را كنار مىگذارند و مانند دو دوست وارد بحث و گفتوگو مىشوند و در پايان، با مهربانى و دعا براى يك ديگر، از هم جدا مىشوند.
اين ماجرا در شهر مقدس مدينه و درمسجدالنبى رخ داده است و براى حفظ وحدت و رفع شبهه، البته با رعايت احترام طرف مقابل، به شبهات آنان پاسخ داده شده است، به اين اميد كه در دام دشمنان اسلام گرفتار نشوند. خداوند همه ما را به راه راست هدايت فرمايد و دشمنان دين را بر ما مسلط نفرمايد انشاالله.
آقايان فاضل و اسحاق كه در كتاب از آنها ياد مىشود، از روحانيان اهلسنت حنبلى مذهب (سلفى) شهر مدينه بودند. فاضل در علم حديث و اسحاق در علوم قرآنى تخصص داشت و از حافظان قرآن بود. احمد نيز از روحانيان شيعه است كه با هم گفتوگويى آرام و دوستانه دارند.
احمد اسدنژاد