79ابن طاووس از كتابى كه متعلق به شيخ الطائفة، ابى الحسن محمد بن احمد بن داوود بن على قمى (متوفاى 368 ه .ق/ 979 م) است، مىگويد:
هنگامى كه اميرمؤمنان على(ع) ضربت خورد، به امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) فرمود:
«غسّلانى و كفّنانى و حنّطانى و احملانى على سريرى و احملا مؤخره تكفيان مقدمه» 1 ؛ «مرا غسل دهيد و كفن كنيد و حنوط نماييد و با تخت مرا ببريد. قسمت عقب تخت من را برداريد و شما براى حمل قسمت جلوى آن كافى هستيد».
همچنين كلينى، از علماى بزرگ شيعه در قرن سوم و چهارم هجرى (متوفاى 328 يا 329ه .ق/ 940 م)، اين روايت را در كتاب خود آورده است:
لمّا غسل اميرالمؤمنين(ع) نودوا من جانب البيت ان اخذتم مقدم الس-رير كفيتم مؤخره و ان اخذتم مؤخره كفيتم مقدمه فإنكما تنتهيان الى قبر محفور و لحد ملحود و لبن موضوع فالحدانى و اشرجا عليّ اللبن و ارفعا لبنة مما عند رأسى فانظرا لما تسمعان. 2
هنگامى كه اميرمؤمنان(ع) غسل داده مىشد، از سمت خانه خدا به آنان گفته شد: اگر قسمت جلوى تخت را گرفتيد، لازم نيست قسمت عقب آن را بگيريد و اگر قسمت عقب آن را گرفتيد، لازم نيست قسمت جلوى آن را بگيريد. شما به قبرى كندهشده و مرقدى آماده و آجرى گذاشته شده، مىرسيد. پس مرا در قبر قرار دهيد و روى من آجر بچينيد و آجرى را كه نزديك سر من است، بلند كنيد. به آنچه مىشنويد، دقت كنيد.
آنان نيز آجرى را كه نزديك سر مبارك حضرت بود، بالا بردند. بعد از آنكه روى آن آجر را چيدند، ناگهان مشاهده كردند چيزى در قبرش وجود ندارد. يكباره ندا دهندهاى ندا داد: اميرمؤمنان عبد صالحى بود. ازاينرو خداوند او