122روايت سوم: خطيب بغدادى در تاريخ خود مىنويسد:
حسن روايت مىكند كه پيكر مطهر امام على(ع) در صندوقى قرار داده شد. سپس كافور زيادى به آن زده شد و روى شترى گذاشته شد تا ايشان را به مدينه ببرند. هنگامى كه به سرزمين طى رسيدند، شتر را گم كردند. قبيله طى آن را گرفتند و تصور كردند كه در آن صندوق پول و دارايى است. هنگامى كه چيزى را كه درون صندوق بود، ديدند، ترسيدند كه بابت آن بازخواست شوند. ازاينرو صندوق را با محتوياتش دفن كردند. شتر را سر بريدند و خوردند. 1
اين روايت از روايت مسعودى كه ذكر آن گذشت، فاصلهاى نداشته و با آن تفاوت ندارد كه مىگويد: «عدهاى معتقدند كه پيكر مطهر امام على(ع) در تابوتى قرار داده شد و روى يك شتر گذاشته شد. شتر مذكور رم كرد و از سرزمين طى سر درآورد». ابنكثير نيز اين روايت بغدادى را بدون توضيح و تفسير، ذكر كرده است. 2 همچنين ذهبى، در صفحه 651 از عهد خود، آن را روايت نموده است. «حسنى» كه راوى روايت خطيب بغدادى است، همان «حسن بن شعيب فروى» در روايت ذهبى است. براى رد كردن روايتهاى انتقال پيكر مطهر امام على(ع) و قبول نكردن آنها، آنچه ابنكثير در روايتهاى خود درباره قبر امام على(ع)، در كتاب «البداية و النهاية»، آورده است، كافى است. ابنكثير مىگويد:
كسى كه مىگويد جسد مبارك امام على(ع) روى شترى گذاشته شد و آن شتر او را به جايى برد كه كسى نمىداند كجا بوده است، دچار اشتباه شده است و مسئوليت داستانى را برعهده گرفته است كه هيچ آگاهى از آن ندارد. نه شرع و نه عقل، آن را جايز نمىداند. 3