56درباره ابنمعلم گفتهاند كه وى شيخى عابد، صالح و مستجابالدعوه بوده است. او در سال 412 ه .ق درگذشت و در اين غار دفن شد. 1
گويا اين غار پس از مدتى (حدود دو قرن) به كهف (غار) آدم(ع) شهرت مىيابد؛ زيرا برخى از جهانگردان كه پس از قرن هفتم به دمشق آمدهاند، به وجود غار بالاى كوه قاسيون و وجود ساختمانى بر آن اشاره كردهاند. 2 اين توصيف بر زيارتگاه مورد نظر انطباقپذير است. اما بههرحال، امروزه اين غار نزد اهالى دمشق به «مقام اهل كهف» شناخته مىشود و بنابر باورهاى محلى، همان غار اصحاب كهف است كه قرآن كريم، در آيات 9 تا 26 سوره كهف، به داستان آنها اشاره كرده است.
دقيقاً مشخص نيست چه زمانى غار مورد نظر، به غار اصحاب كهف مشهور شده است. اما داستان زير كه در يكى از منابع متأخر نقل شده است، شايد توضيحدهنده چگونگى شهرت يافتن اين غار به اصحاب كهف باشد. براساس اين داستان، «شيخ عبدالرحمان بنداوود دمشقى»، ساكن صالحيه دمشق، روزى به اين غار رفت و در آنجا با خادم محل و گروهى كه نزد وى حضور داشتند، ديدار كرد. يكى از حاضران به او گفت كه در اين غار چيزى است. آنان تصميم گرفتند تا غار را حفر كنند. او نيز با آنها همراه شد. بنابراين وارد غار شدند و آنجا را حفر كردند. پس به سنگ بزرگى رسيدند و آن را از جا درآوردند. از آنجا پايين رفتند و به غارى به مساحت بيش از پنج ذراع وارد شدند. در شمال اين غار، ايوانى وجود داشت كه در آن پيكر هفت انسان قد بلند در كفنهاى خود بر هيئت اعراب قرار داشت. آنها ترسيدند كه نزديك شوند. پس بازگشتند سنگ را به محل خود بازگرداندند. مسجد روى اين غار قرار دارد و در آن به نشان كسانى كه در آن خفتهاند، هفت محراب وجود دارد. 3