281 محض بن حسن مثنى بن حسن مجتبى(ع) بوده است. 1 يحيى، با اينكه فرزند عبدالله محض بود، اما تربيتيافته امام جعفر صادق(ع) بود. از امام(ع) با عبارت «حبيب من» ياد مىكرد و براى روايت از ايشان مىگفت: «حبيب من، جعفر بن محمد مرا گفت» و آنگاه حديث را نقل مىكرد. او از امام صادق(ع) بسيار روايت نقل كرده است و از جمله كسانى بود كه امام(ع) هنگام فرارسيدن وفات، به آنها وصيت نمود و او پس از آن، متولى ارث امام(ع) و سرپرست فرزندان خردسال ايشان بود.
يحيى بن عبدالله محض در واقعه «فخ» شركت داشت؛ اما در آن كشته نشد. پس از آن، به همراه گروهى از كوفيان، مخفيانه به بلاد ديلم (گيلان امروزى) رفت. اين خبر به هارون الرشيد رسيد و او به فضل بن يحيى برمكى دستور داد كه به مقابله با يحيى رود و او را مجاب كند تا عليه خليفه نشورد. فضل با يحيى مكاتبه كرد و او را امان داد. يحيى براى خود شروطى نوشت و شاهدانى تعيين كرد و نامه خود را به فضل فرستاد. فضل، نامه را براى هارون فرستاد و او طبق شروطى كه يحيى تعيين كرده بود، به او اماننامه داد. سپس برخى از حجازيان، از جمله «عبدالله بن مصعب زبيرى» و «ابوالبخترى وهب بن وهب»، از يحيى نزد هارون سعايت كردند. هارون نيز او را در سردابى زندانى كرد؛ تا اينكه يحيى از دنيا رفت. درباره علت وفات او اختلافنظر وجود دارد. قول بهتر و پذيرفتنىتر آن است كه او از گرسنگى و تشنگى در زندان درگذشت. 2
البته درباره محل وفات وى اختلافنظر وجود دارد: به قولى در بغداد