46شده و علاقۀ مردم به اين شهر يا استفادۀ آنان از آخرين قطره آب را - كه در اين سرزمين بسيار كمياب است - نشان مىدهد. بعضى نيز آن را از «تمكَّكْتُ العِظم» دانستهاند كه به مغز استخوان گفته مىشود، گويى مكه وسط زمين است؛ همانگونه كه مغز استخوان، در ميان آن است. 1 براى مكّه معناى ديگرى گفتهاند و آن اين كه: از «مكَّ يُمَكُّ» گرفته شده و به معناى هلاك شدن و كاستن است و گويند هركس نسبت به آن قصد و نيت سوء داشته باشد، جز نابودى سرنوشتى نخواهد داشت يا اگر كسى به زيارت اين خانه رود، از گناهانش كاسته مىشود. 2
  براى مكّه، معانى ديگرى چون بسط ، گسترش و ازدحام نيز آوردهاند. يونانيان نام مكه را «مَكْرُبٰا» ثبت كردهاند. شايد اين واژه از لهجۀ ساكنان جنوبى شبه جزيره، به معناى مقدّس و محترم باشد؛ زيرا پادشاهان حكومت سبا را، كه داراى تقدّس بودهاند، مُكَرَّبْ يا مُقَرَّب مىخواندند. 3
  
    
3 - امُّ القُرىٰ 
  
  
    ...وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا.... 4
  
  مكّه را از اين رو «اُمُّ القُرى» خواندهاند كه گفته شده هنگام آفرينش زمين، آب تمام سطح آن را فرا گرفت و تنها مكان كعبه، خشك بود و اين خشكى اندك اندك از پيرامون كعبه بر آمد تا به مقدار كنونى گسترش يافت. در اصطلاح لغوى و قرآنى، به اين مسأله «دَحو الْاَرض» گويند كه در قرآن كريم آمده است: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذٰلِكَ دَحٰاهٰا. 5 مكه را مادر زمينها خواندهاند و قرآن نيز به اين نام اشاره دارد.