١٠دينى هر از چند گاهى به بهانهها و شيوههاى گوناگون از طرف دينستيزان مورد هجوم و شك و ترديد قرار مىگيرد بر متكلمان الهى است كه متناسب با اين تهاجمات به دفاعهاى شايسته و درخور بپردازند، و عقايد دينى را تبيين و تحكيم نمايند، و به شبهات و اشكالات پاسخ گويند. نوشته حاضر گامى است در همين راستا، به اين اميد كه بتواند در حدّ خود به اين مهم جامه عمل بپوشاند.
١. شفاعت در لغت
لغتشناسان در معنى شفاعت چنين گفتهاند:
راغب در مفردات گويد: «شفع، ضميمه شدن چيزى به مانند خود است». ١
ابن فارس در مقاييس اللغة گويد: « الشفع، يدلّ على مقارنة الشيئين، من ذلك الشفع الوتر ». ٢
ابن منظور در لسان العرب گويد: « الشفع، خلاف الوتر و هو الزوج تقول كان وتراً فشفعته شفعاً ». ٣
از اين رو، كلمه شفاعت از ريشه شفع به معناى جفت و ضم الشىء إلى مثله، گرفته شده و نقطه مقابل آن وتر به معناى تك و تنها است. سپس به ضميمه شدن فرد برتر و قوىتر براى كمك به فرد ضعيفتر اطلاق گرديده است.
٢. شفاعت در اصطلاح
شفاعت در اصطلاح اهل عرف و شرع به دو معناى متفاوت به كار برده مىشود: