35 مىگيرند، مىشوند؛ بهگونهاى كه شعاع و تصوير هريك از اين دو در ديگرى بازتاب مىيابد. در اين هنگام آنچه در نفس زائر از علوم برهانى و اخلاق فاضله مانند خضوع براى خدا و رضا به قضاى الهى وجود دارد، در روح مزور منعكس مىشود و از آن سو نيز آنچه از علوم شريفه اشراقى و آثار قوى كمال كه در نفس مزور وجود دارد، در روح اين زائر بازتاب مىيابد و اينگونه است كه زيارت، سبب حاصل شدن منفعتهاى بزرگ و بهجتهاى عظيم در روح زائر و نيز روح مزور مىشود و اين است سبب اصلى شرعيت زيارت و بعيد نيست كه در زيارت، اسرار دقيق و لطيف ديگرى نيز نهفته باشد كه تنها خداوند نسبت به همه آنها علم دارد. 1
فخر رازى در جاى ديگر، نمونههايى از اين امكان ارتباط روحى ميان زائر و مزور را اينگونه نام مىبرد:
گاهى انسان، پدر و مادرش را در خواب مىبيند و از آنها درباره چيزهايى مىپرسد. آنها پاسخى درست و صحيح به اين پرسش مىدهند و چه بسا او را از گنجى كه در مكانى نامعلوم دفن شده است با خبر مىكنند و او چون سراغ گنج مىرود، آن را مىيابد. من در آن روزگارى كه در آغاز كسب علم به سر مىبردم، در عالم خواب، از پدرم پرسشى علمى نمودم و پاسخ آن را دريافت كردم و اين پاسخ را علمى و درست يافتم.
همچنين، چنين شنيدم كه فردوسى شاعر، آنگاه كه «شاهنامه» را سرود و آن را بر سلطان «محمود» عرضه كرد. سلطان، چندان به كتاب او توجهى نكرد و از اين كتاب، چنانكه سزاوارش بود، قدردانى به عمل نياورد. فردوسى بر اثر اين بىاعتنايى، دلتنگ و آزردهخاطر گشت. پس شبى «رستم» را در خواب ديد كه به او گفت: «تو در شاهنامهات بارها مرا مدح كردى و از من ستايش نمودى