26در كتاب «ادب فناى مقربان» مىخوانيم:
تعظيم، تكريم، گرامىداشت و يادكرد انسانهاى شايسته و هنرمند، فرهيخته، فرهنگساز، نقشآفرين، مصلح، متحولكنندگان تاريخ و... نيز زندهنگهداشتن نام و ياد آنان پس از مرگ، لازمه محبت، عشق و ارادت انسان به نيكىها و كمالات است و ريشه در فطرت و سرشت آدمى دارد.
امور فطرى نيز به چيزهايى گفته مىشود كه:
1. همگانى باشد و اختصاص به رنگ، نژاد، تاريخ، مليت يا سرزمين خاصى نداشته باشد؛
2. همانند علم حصولى، نياز به تعليم و تعلم نداشته باشد، بلكه در نهان و نهاد آدمى تعبيه شده باشد؛
3. تبليغات منفى، تحميل و فشار نتواند آن را ريشه كن كند؛ اگرچه ممكن است از شدت و حرارت آن بكاهد. اين تبليغات، شبيه غبار روى آيينه شفاف است كه نسيمى آن را برطرف نموده و چهره آيينه را آشكار مىكند. توجه به اين نكته نيز ضرورى است كه امور فطرى به لحاظ هماهنگى آن با طبيعت انسان و نظام خلقت، اگر در مسير صحيح قرار گيرد و به شيوه پسنديده از آن استفاده شود، قطعاً موجب كمال انسان خواهد بود. امروزه شاهديم كه ملتها و مليتهاى مختلف، بزرگان علم، ادب و هنر خويش را با برگزارى سمينارها، همايشها، كنفرانسها و... گرامى مىدارند، فضايل و كمالاتشان را برمىشمارند و به وجود آنان افتخار مىكنند. اين نكوداشتها اختصاص به عصر حاضر ندارد؛ بلكه در طول تاريخ ادامه داشته؛ هرچند كه در كيفيت و كميت، مختلف بوده است. تلاش جوامع گوناگون بر حفظ آثار نيكان و احياى ميراث گذشتگان و رواج موزهها، نمونهاى از نكوداشت مفاخر نياكان است. بدينترتيب در تكريم و تعظيم صاحبان كمال، تفاوتى بين زندگان و