26عربى به حضرت رسيد و گفت: اى پيامبر خدا! من به قصد حج، بيرون آمدهام ولى حج از كفم رفت! من مردى ثروتمندم، به من دستورى ده كه با دارايىام كارى كنم كه به اجرى مانند اجر حج برسم. امام(ع) مىگويد: پيامبر(ص) رو به او كرد و گفت: به ابوقبيس بنگر، اگر ابوقبيس طلاى سرخ شود كه تو در راه خدايش انفاق كنى، به چيزى كه حاجى مىرسد، نمىرسى. سپس فرمود: آنگاه كه حاجى بار سفر مىبندد، چيزى برندارد و نگذارد، مگر آنكه خدا برايش ده حسنه نويسد و ده سيئه محو كند و ده درجه بالا برد و آنگاه كه سوار شترش شود، گامى برندارد و نگذارد، مگر آنكه همانند آن برايش نويسد. و آنگاه كه به دور خانه طواف كند، از گناهش بهدرآيد. و آنگاه كه سعى بين صفا و مروه كند، از گناهانش بهدرآيد.
و آنگاه كه وقوف به عرفات كند، از گناهانش به در آيد و آنگاه كه رمى جمرات كند، از گناهانش به در آيد.
امام(ع) مىگويد: پيامبر اين مواقف و آن موقف حج را شمرد كه وقتى حاجى بدان موقف مىرسد، از گناهانش بهدرآيد و آنگاه بدان مرد فرمود: تو كجا مىتوانى به آنچه حاجى مىرسد، برسى؟
امام صادق(ع) در پايان اين روايت فرمود: «تا چهارماه، بر حاجى گناه ننويسند و برايش حسنات نويسند، مگر آنكه گناه كبيرهاى مرتكب شود». 1
در روايتى ديگر معاوية بن عمار از امام صادق(ع) نقل مىكند كه پيامبر(ص) فرمود:
حج و عمره، بىچيزى [فقر] را مىزدايد، همانگونه كه آتش تيرگى آهن را مىزدايد. معاويه گفت، به امام گفتم: يك بار حج برتر است يا