53 تبعيض يعنى مرز، و مرز يعنى تفرقه. در ميقات بريز، كفن بپوش، رنگها را همه بشوى. سپيد بپوش، به رنگ همه شو. ذرهاى شو، درآميز با ذرّهها، قطرهاى گم در دريا. نه كسى باش كه به ميعاد آمدهاى، خسى شو كه به ميقات آمدهاى». 1
«احرام به عنوان اولين مناسك، در حقيقت به معناى فاصله گرفتن از كششهاى نارواى نفسانى و امتيازات و طبقات و منزلتهاى دنيوى است و همه ذهن و فكر و كردار و گفتار را در جهت التزام به شريعت خداوند قرار مىدهد». 2
«انسان، خود را نمىشناسد، خود را فراموش كرده است؛ چنانكه هر چيزى را كه به وى تعلق گرفت جزو خود مىپندارد، و با آن امتياز مىجويد. مثلاً همين كه لباس نو به تن خود مىبيند، خود را گم مىكند. انسان به قدرى ناتوان است كه حتى لباس نو او را مىفريبد! اگر لباسى را كه مواد آن از گياه و حيوان فراهم شده است و ديگران بافته و دوختهاند بر تن خود آراست، گمان مىكند بر شخصيتش افزوده شده است. يا در خانه نوساز كه مىنشيند، خود را تغييريافته مىبيند. مهمترين مقصد در حج، دستيافتن به رابطه ميان خود و خدا و خلق، و از ميان بردن آن اشتباهات و انحرافات است.
سراسر اعمال حج، تربيت است. كدام قدرت مىتواند مردم را با روحيهها و اوضاع و احوال مختلف در يك سرزمين جمع كند؛ چنانكه ميانشان برترى نماند و امتيازى بر يكديگر نداشته باشند؟ با لباس واحد و زبان واحد همه را به اعمال واحدى دعوت كند. همين كه حجگزار به حج رسيد، بايد لباس خود را در آورد تا وجه تمايز از ميان برود و يكزبان با ديگران گرد آيد. حتى دوختن لباس كه باز ممكن است اختلاف و امتيازى ايجاد كند ممنوع است». 3
سفيد، رنگ بىرنگى است. سفيدى احرام، نشاندهنده رنگباختن تمامى