36عالم بصرى گفت: «آيا تو چشم دارى؟» جواب داد: «بلى». هشام پرسيد: «چه فايدهاى دارد؟» او فوايد چشم را بيان كرد و به همين صورت سؤال از دست، پا، زبان و گوش و فوايد آنها كرد و او جواب داد. در آخر پرسيد: «تو قلب هم دارى؟» 1 جواب داد: «بلى». هشام فرمود: «قلب چه فايدهاى دارد؟» او گفت: «اگر خطايى براى اعضا رخ دهد، مثلاً شبحى را از دور مىنگريم و نمىدانيم كه جماد است يا نبات يا حيوان و يا انسان، به قلب مراجعه مىكنيم و آن رفع شبهه مىكند؛ مثلاً مىگويد: چون آن شبح حركت مىكند، جماد و نبات نيست و چون روى دو پا حركت مىكند، حيوان نيست. پس انسان است. همچنين اگر گوش صدايى را از پشت ديوار بشنود و نفهمد كه صاحب صدا كيست، نيروى عقل بىدرنگ مىگويد كه صداى فلان شخص است».
هشام فرمود: «خداوند حكيمى كه براى بدن انسان با داشتن چند عضو مختصر، امامى قرار داده است تا شبهات او را رفع كند آيا براى كاروان بشر، با اين همه اختلاف، امام و راهنمايى معيّن نكرده است»؟ عمروبنعبيد مبهوت ماند و نتوانست چيزى بگويد.
امام صادق(ع) از اين مناظره باخبر شد. روزى كه عدهاى از اصحاب در محضر حضرت بودند، فرمود: «اى هشام! مناظره خود را با عمروبنعبيد براى ما نقل كن». هشام براى رعايت ادب و حيا ساكت شد؛ اشاره به اينكه در مجلسى كه شما هستيد، صحيح نيست من سخن بگويم. حضرت فرمود: «وقتى چيزى را از شما مىخواهيم، انجام دهيد». هشام واقعه را نقل كرد. 2 امام فرمود: «اين استدلال را چه كسى به تو آموخته بود؟» عرض كرد: «از شما ياد گرفتم». حضرت فرمود: «بهخدا قسم اين دليل، در صحف ابراهيم و موسى مذكور است».