54دانسته است. حال چگونه مىتوان تصور كرد كه اين آيين استوار، شناسايى اهلبيت را به خود ما واگذاشته باشد؟! ما به روشنى مىبينيم كه پيامبر اكرم(ص) خود، عهدهدار اين مهم شده و ناتوانانى چون ما را از رنج مشاركت در اين كار طاقتفرسا رهانيده است. با پژوهشى دقيق، روشن مىشود كه پيامبر(ص) به شيوههاى گوناگون، ائمه اهلبيت را كه بايد بدانها تمسك جست،شناسانده است.
در واقع، پيامبر در روايتى كه پيشوايان حديث آن را نقل كردهاند و بعد از حديث ثقلين به آن خواهيم پرداخت، شماره جانشينان خود را دوازده تن اعلام كرده است. همانطور كه بيان شد، حديث ثقلين، هويت جانشينان پيامبر را مشخص مىكند و آنها را جزء اهلبيت و عترت او مىداند. اما حديثِ «پس از من دوازده خليفه خواهد بود» شماره جانشينان وى را آشكار مىسازد. با كنار هم قرار دادن هر دو حديث، روشن مىشود كه جانشينان پيامبر، دوازده نفر از اهلبيت اويند.
همچنين در بحث آيه تطهير گفتيم كه پيامبر(ص)، مقصود از اهلبيت را آشكار ساخت و آلعبا، يعنى على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) را اهلبيت خود معرفى كرد و در جريان مباهله نيز، چهار تن آلعبا را با خود همراه ساخت و درباره آنان فرمود: «خداوندا! اينان اهلبيت مناند».
حال اگر ويژگىهاى آشكار اهلبيت همچون عصمت را كه از حديث ثقلين دريافت مىشود،به مطالب فوق بيفزاييم، به يقين مىفهميم كه منظور از اهلبيت در حديث ثقلين، دوازده تن از انسانهاى منتسب به خانواده فاطمه(عليها السلام) هستند كه از عصمت، يعنى دانش عظيم و استقامت كامل، سود مىبرند.
با بررسى بىطرفانه و منصفانه اين موضوع، روشن مىشود كه جز پيشوايان دوازدهگانه شيعه اماميه، نمىتوان دوازده پيشواى ديگر را كه مصداق حقيقى اين