26نصى خلاف سياق باشد، استناد به يكپارچگى سياق جايز نيست؛ زيرا با توجه به تبيين، تصريح و تأكيد چند باره پيامبر بر مفهوم آيه مذكور و على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) را مصداق آن معرفى كردن، استناد به يكپارچگى سياق كاملاً بىمعناست. درست است كه يكپارچگى سياق، معناى مشخصى را به آيه مذكور مىدهد، اما تأكيد پيامبر بر معنايى ناهمگون با معناى مذكور، مضمون ظاهرى آيه را نفى مىكند؛ بهويژه آنكه پيامبر از ورود امسلمه به درون كساء جلوگيرى كرد تا ديگر كسى نتواند همسران ايشان را مخاطب آيه مذكور قلمداد كند.
در تأييد اين استدلال، همين بس كه هيچيك از زنان پيامبر چنين برترى و منقبتى را براى خود قائل نشدهاند و حتى عايشه نيز، كه در جنگ با على(ع) نيازمند اين منقبت بود، نزول آيه تطهير را براى زنان پيغمبر ادعا نكرد. از اين گذشته، خود عايشه مىگويد: «خداوند هيچ آيهاى را در شأن ما نازل نكرده است. بلكه تنها در يك مورد، آياتى را در بىگناهى من نازل كرد». 1اين سخن عايشه به صراحت نشان مىدهد كه زنان پيامبر، مشمول آيه تطهير نمىشوند.
پس نه تنها آيه تطهير به زنان پيامبر اختصاص ندارد، بلكه آنان يكى از مصاديق آيه هم محسوب نمىشوند؛ زيرا اين امر، خلاف قاعده است و با روايات صحيح و معتبر پيامبر(ص)، و اجماع مسلمانان، همخوانى ندارد.