39بعد فرمود: «آيا به زمين عرفات وقوف كردى و بر جبل رحمت الهى بر آمدى و وادى نَمِرَه 1 را شناختى و خداى را نزد جمرات و نشانهها خواندى؟» عرض كرد: «چرا! اينها را انجام دادم».
پرسيد: «آيا در موقف عرفات كه مقام عرفان و شناسايى است، شناختى كه خداى تو چه معارف و علومى را شناسانده و در نظر داشتى كه خداى تو بر تمام رازهاى دلت آگاه و بر سرائر باطنت واقف است و فردا صحيفۀ عملت را به دستت خواهد داد؟» گفت: «نه!»
پرسيد: «چون بر جبل رحمت برآمدى، آيا در خاطر داشتى كه خداوند رحيم هر زن و مرد با ايمان را مىآمرزد و مورد رحمت خود قرار مىدهد و هر زن و مرد مسلمان را دوست مىدارد؟» گفت: «نه!»
پرسيد: «وقتىكه نزد وادى نَمِرَه قرار گرفتى، آيا نيت كردى كه تا خودت اطاعت و فرمان حق را نبرى، ديگرى را بهطاعتى امر نكنى، و تا خودت از گناه باز نايستى، ديگرى را از گناه نهى نكنى؟» گفت: «نه!»
پرسيد: «وقتى نزد اعلام و نَمرِات ايستادى، آيا هيچ در نظر داشتى كه پروردگار آسمان و زمين آنها را با ملائكۀ حفظه، نگهبان و مراقب طاعات و كارهاى تو قرار داده است؟» عرض كرد: «نه!»
فرمود: «پس به حقيقت در عرفات وقوف نكردهاى و بر جبل رحمت بر نيامدهاى و وادى نمره را نشناخته و خداى را نخواندهاى».
بعد پرسيد: «آيا در وادى مزدلفه وارد شدى و سنگريزههاى جمرات را از آن بقعه برچيدى و به مشعرالحرام مرور كردى؟» عرض كرد: «چرا!