99ديگران نداشت، مىتوان گفت كه اسلام آنان در آن روز اسلامى شيعى بوده است؟
دليل سوم
اسلام ميان ايرانيان به همان معنايى انتشار مىيافت كه ميان ديگر ملتها رايج بود. هيچ شهرى از ايران به تشيع شهرت نداشت تا آنكه اشعرىهاى شيعهمذهب، به قم و كاشان رفتند و در آنجا بذر تشيع را پاشيدند. اين قضيه در اواخر سدۀ نخست هجرى قمرى بود. درحالىكه ايرانيان در دوران خليفۀ دوم، يعنى از سال 17ه .ق اسلام آوردند و اين بدين معناست كه سالهاى بسيارى سپرى شد تا ايرانيان با معنا و مفهوم تشيع آشنا شوند. پس هيچ نسبتى بين اين دو (شيعه و ايرانى بودن) وجود ندارد. ياقوت حموى در «معجم البلدان» مىنويسد:
قم، شهرى است كه نام آن با كاشان ذكر مىشود. اين شهر، جديد و اسلامى است. اثرى از ايرانيان در آن ديده نمىشود. نخستين كسى كه آن را آباد كرد، طلحة بن احوص اشعرى بود. آغاز شهر شدنش به روزگار حجاج بن يوسف، به سال 83 ه .ق باز مىگردد. به اين ترتيب كه عبدالرحمان بن محمد بن اشعث بن قيس، از سوى حجاج امير سيستان بود. سپس بر وى خروج كرد. در سپاه وى هفده تن از عالمان تابعان از عراق بودند. چون ابن اشعث شكست خورد، به كابل گريخت. چند برادر به نامهاى عبدالله، احوص، عبدالرحمان، اسحاق و نعيم از بنىسعد بن مالك بن عامر اشعرى كه با وى بودند، در ناحيۀ قم مستقر شدند. در آنجا هفت روستا بود كه يكى از آنها «كمندان» نام داشت. اين برادران در آن